جریـــــــان حرکت مستقل دانشجویی برای انعکاس صحبت ها، گلایه ها و درد و دل های دانشجویان دانشگاه مازندران در یک محیط صمیمانه به دور از هر گونه جهت گیری بود.
و جریان آنلاین تنها خاطره با هم بودنمان و نگاشت آنچه نگاشتیم.
اکنون با ناراحتی تمام باید بگویم، جریان آنلاین، دیگر بروز نمی شود و آفلاین شد!

   

مطالب تصادفی
 
محبوب ترین ها

Home arrow آرشیو تاریخی

آرشیو تاریخی
ماجراهای اتاق 717 (قسمت چهارم) چاپ
ماجراهاي اتاق 717
نویسنده عليرضا حسين نژاد   
1387/02/21 ساعت 09:00:00

ماجراهای اتاق 717، ماجراهای اتاقی در خوابگاه نواب است که تعدادی از همکلاسی های خودمون تو اون هستن و داریم اونو براتون روایت می کنیم. تو این اتاق، کاظم (فیزیک هسته ای 82)، طاها (صنایع دستی 83)، عباس (مدیریت بازرگانی 84)، شروین (مدیریت صنعتی 84)، امیرعلی (تربیت بدنی 85)، کوروش (علوم سیاسی 86) و بهرام (حسابداری 5/84 Teleping) با هم هستن و در اینجا قسمت چهــــارم ماجراهاشـون رو براتـون تعریف می کنیم...

دیروز بعد از ظهر، بچه های اتاق 717 بعد یک جشن پتوی با حال و مفصل که واسه بهرام گرفته بودن دور هم جمع شدن تا چایی بخورن.
داریوش مثل همیشه ژست روشن فکرانه ای به خودش گرفت و گفت: "بچه ها! این دوربین های مدار بسته بدجوری ماجرا آفرین شدن! امضا جمع کردن، دخالت بی مورد انتظامات، تحصن ..."
عباس: "من که به شخصه با امضا جمع کردن موافقم، اون روزم متنو  امضا کردم، انتظاماتم بی مورد قاطی جریان شد. بچه ها با آرامش کارشون رو می کردن، ولی موافق تحصن نبودم. به نظرم این کار ارزش تحصن نداشت."
بهرام که داشت با وجناتش برای کاظم خط و نشون می کشید که جشن پتوی بعدی چجوری حالتو می گیرم، بعدش گفت: "واقعاً فلسفه این کار چیه؟"
عباس با حالتی که انگار به کَتشم نرفته بود، گفت: "شنیدم که گفتن مهمترین دلیلش حفاظت از اموال دانشگاست!"
داریوش: "بعد می گـن، چرا هی می گی تو این دانشگـاه به شعــور آدم توهیـن می کنن! خُب چرا فقط توی ورودی ها نمی ذارن و اومدن تو راهرو های تشکیل کلاس ها هم گذاشتن. یعنی فقط به خاطر چهار تا میز و صندلی زوار در رفته یا شیر سرویس بهداشتی؟ اصلا چرا تو ساختمون استادا نمی ذارن، ها؟ اونجا که وسایلاشون گرون تره... یعنی به خودشون اعتماد دارن و دانشجو رو..."
کاظم: " استغفرالله... چیه داغ کردی؟ تو هنوز نفهمیدی که هر سئوالی رو نباید بپرسی؟"
داریوش: "من فکر کنم بیشتر واسه این دوربینا رو کار گذاشتن که دانشجو کارای بودار نکنه!"
عباس: "اونوقت باید همه جا بوگیر نصب می کردن، گل پسر تو هم عشقت اینه که مرتب همه چیو سیاسی کنی..."
بهرام هم تو این فرصت داشت تلفن داخلی صحبت می کرد!!!
کاظم داد زد: "اُورِکا... اُورِکا..."        بهرام هم همینجوری گوشی رو نگه داشت تا ببینه کاظم چی می گه!!!
کاظم: "بچه ها فهمیدم واسه چی این دوربین ها رو گذاشتن"         بچه ها: "برای چی؟"
کاظم: "برای اینکه یه وقت بهرام دستشو تو دماغش کرد ضبط کنن و هی فیلم رو عقب بزنن و پخش کنن و بخندن..."
بهرام جلوی کیوسک خشکش زد!!!    اتاق از خنده بچه ها ترکید!
بهرام سرخ شده بود و معلوم بود بدجوری ضایع شده ، سریع گوشی رو گذاشت!!!
بهرام: "کاظم، تو هم فقط ما رو ضایع کن... یادت باشه... امروز دو تا از من طلب کاری!"
عباس: "یه چیزی بچه ها، فکر می کنین بعد از گذاشتن دوربین چی می شه؟"
داریوش:"من فکر کنم از فردای اون روز بچه های ریاضی رو صدا کنن تا بیان با محاسبه سینوس، کسینوس نقاط کور دوربین ها رو شناسایی کنن."
طاها که تازه به جمع ملحق شده بود گفت: "بعضیا  می گن واسه اینه که تجمع دخترا و پسرا رو کنترل کنن."
عباس: "من که یه چیز دیگه فکر می کنم! فکر کنم اینجوری فقط محل تجمعات عوض بشه."      بهرام: "منظورت چیه؟"
عباس: "یعنی اگه قبلا تو آلاچیق ها بودند و جلو دید، الان ممکنه جاهای دیگه یا حتی خارج از دانشگاه...که اونوقت اصلا کنترلی نیست!"
طاها: " خیلی خوب می شد قبل از این کار، که بر خلاف کارهای دیگه دانشگاه، به سرعت و تو ایام عید انجام دادن، کارای دیگه رو مثل ساخت آشپزخونه برای بلوک ها که هر هفته یه رج کاشی می چینن رو سرعت ببخشن!"
داریوش: "حداقل کاری که می شد کرد این بود که قبل از این کار از دانشجوها و یا استادای علوم اجتماعی سئوال می کردن. هر چی هست، در این موضوع شخصیت و حیثیت دانشجو بود که لگدمال شد. به نظرم، این دوربین ها اگر امنیت هم بیارن، احساس امنیتو از بین می برن."
تو همین حین بود که صدای "دوووم... دوووم... " از طبقه بالا شروع شد!   انگار یه ارتش داشت رژه می رفت...
عباس: "فکر کنم بچه های بالا دوباره لیگ کشتی لوچو شون رو شروع کردن"
داریوش: "ظاهرا اینجا رو با میدون کشتی اشتباه گرفتن"              کاظم: "صبر کنین بچه ها" بعد یه چشمک به بهرام می زنه!
بعد دوتایی پامیشن و از تراس یه کیسه رو به زور میارن تو اتاق...  معلوم نبود که چیه، ولی هر چی بود کیسه سیب زمینی، پیاز نبود!
- "این چیه کاظم؟"       - "چه خبره کاظم؟ می خواهی چی کار کنی؟"
وقتی کاظم کیسه رو باز کرد همه هنگ کردن!
یه سنگ که حداقل به ابعاد پنجاه سانت از هر طرف بود!
عباس: "این دیگه چیه؟"
کاظم: هیچی! دیروز دلم گرفته بود... رفتم کنار ساحل تا حسِ..."
عباس: "چه حسی؟"
کاظم: "وِلَکِن بِرار... تو هم فقط گیر بده... رفته بودم کنار ساحل
 قدم بزنم... این سنگ رو دیدم... دیدم خیلی خوش تراشه...
با بهرام آوردمش...!
سنگو روی قالی (همون پتو) می ذارن...!
عباس: "چی کار می کنین؟"
کاظم: "می فهمین!"
کاظم و بهرام دو طرف پتو رو می گیرن...
همه بچه ها با چشمای گرد شده داشتن سنگ و
 کاظم و بهرام رو می دیدن"
کاظم و بهرام: "یک... دو... سه..."
بوووم... بوووم... بوووم...
با این ضربه به ستون وسط اتاق،
کل لاین و بلوک و شیشه ها چنان لرزید
 که انگار یه شهاب سنگ کنار
 بلوک سقوط کرد...
بعد از آن آرامش غریبـی در بلوک
 حکمفرما شد...
ظاهرا لیگ کشتی لوچو یکباره
 منحل شد!
تا همه بفهمن تو بلوک
 717 ای ها نباید سر و
صدا راه انداخت...

آنچه گذشت... چاپ
دانشجو و دانشگاه
نویسنده _   
1387/02/21 ساعت 09:00:00

اين روزها روند نصب دوربين هاي  مدار بسته در سطح دانشکده انساني و اقتصاد حرف و حديث هاي فراواني را موجب شده است، براي شکافتن عميق تر اين جريانات لازم است تا مروري بر روند حوادث دانشگاه در طول دو ترم اخير داشته باشيم.
مهرماه سال 86 بود که شيرهاي دستشويي هاي دانشکده انساني تخريب شد، درآن مقطع يکي از نشريات دانشجويي با تحليل اين اتفاق آن را به نوعي مقاومت و اعتراض از جانب افرادي دانست که ساختار حاکـم بر دانشگـاه مانع از بيان علني و آزادانه سخنانشان مي شود، و اين گونه واکنش هاي قهري و خشونت آميز را نتيجه طبيعي نبود مجراهايي براي فعاليت رسمي و قانونمند عاملان اين اتفاق دانست.
چند ماهي از اين قضيه گذشت تا اينکه هم زمان با 16 آذر روز دانشجو اتفاقات جديدي رخ داد، چندين دانشجو که سابقه ي فعاليت سياسي داشتند به صورت جمعي بازداشت شدند، مديريت دانشگاه تاکيد داشت که دليل بازداشت آنها مسايل اخلاقي است و به هيچ وجه ارتباطي با  قضاياي سياسي ندارد، در کنار بازداشت اين دانشجويان زنان و مرداني از ستاد امر به معروف و نهي از منکر حدود سه هفته در سطح دانشگاه حضور يافتند که نسبت به پوشش، آرايش و صحبت هاي بين دانشجويان دختر و پسر تذکر مي دادند. حضور آمران به معروف و تذکرات آنها هم مقطعي بود و پس از مدتي سطح دانشگاه را ترک کردند، دانشجويان باز داشتي نيز به تدريج آزاد شدند و رسيدگي به پرونده هاي آنان در محاکم قضايي پي گرفته شد.
رفته رفته با فرا رسيدن روزهاي پاياني نيم سال اول، دانشگاه فضاي عادي تري يافت و با سپري شدن ايام امتحانات و تعطيلات نوروزي دانشگاه به وضعيت پيشين بازگشت. اما پس از تعطيلات نوروزي دانشجويان به هنگام مراجعه به دانشگاه با سيم هايي مواجه شدند که در دانشکده علوم انساني و علوم اقتصادي و اداري از سويي به سوي ديگر کشيده مي شد، شايعات بسياري درمورد اين سيم ها پخش شد، نگاه هاي خوشبين معتقد بودند که اين سيم ها فيبرهاي نوري اند که براي دسترسي ساختمان تشکيل کلاس ها به اينترنت کشيده مي شوند، ولي شايعات بدبينانه اين سيم ها را مربوط به دوربين هاي مدار بسته اي مي دانست که قرار است در جاي جاي دانشکده نصب شود، پس از گذشت چند روز مشخص شد که شايعات بدبينانه به واقعيت نزديک ترند.
واکنش ها به نصب دوربين هاي مدار بسته نخست محدود به جمع هاي خصوصي اساتيد و دانشجويان بود، سپس دامنه آن به کلاس هاي درس نيز کشيده شد و دراکثر کلاس هاي درس ساعاتي به بيان بهت و حيرت اساتيد از اقدام و اعتراضات دانشجويان سپري مي شد، يکي از اساتيد گفت:« چند ماه پيش استادان را در جلسه اي با حضور مسئولين استاني وزارت اطلاعات گرد آورده بودند وبا پخش فيلمي با عنوان « دام» نسبت به سوء استفاده هاي امنيتي و جاسوسي از اساتيد دانشگاه هشدار دادند، پس از آن با پخش نامه اي عجيب و غريب ما را از مصاحبه با رسانه هاي خارجي منع کردند و حال دوربين هاي مدار بسته.»
دانشجويي تعريف مي کرد که براي دادن دعوتنامه اي به يکي از اساتيد در دانشکده اي ديگر نزد او رفته بود تا وي را براي حضور در يک جمع علمي در دانشکده ي انساني دعوت کند و استاد هم در پاسخ او گفته بود:« در دانشکده شما که راه رفتن آدم هم زير نظر دوربين است به هيچ وجه قدم نمي گذارم.»
اعتراضات غير علني اوج گرفته بود که سرانجام اول ارديبهشت جمعي از دانشجويان علنا با تجمع در مقابل بوفه ي دانشکده انساني به گونه اي آرام مشغول جمع آوري امضاي دانشجويان به منظور درخواست از رئيس دانشگاه براي توقف روند نصب دوربين ها در محيط دانشگاهي شدند، جمع آوري امضا پس از ساعاتي با ممانعت مامورين انتظامات متوقف شد و دانشجوياني که اين تجمع را ترتيب داده بودند به حراست دانشکده انساني انتقال داده شدند، پس از دقايقي اين دانشجويان از اتاق حراست خارج شدند و اين بار در جلوي دفتر انجمن اسلامي به جمع آوري امضـا ها ادامه دادند، اما دوتن از دانشجويان دانشکده ي فني بابل که از اعضاي انجمن اسلامي آن دانشکده هم هستند با برخورد مامورين انتظامات از داخل دانشگاه اخراج شدند، فرداي آن روز يعني دوم ارديبهشت دانشجويان معترض با اعلام اينکه به دليل برخورد خشن مامورين انتظامات و اخراج دو نفر از دانشجويان در مقابل دفتر انجمن اسلامي تحصن خواهند کرد، به جمع آوري امضا ادامه دادند وهم زمان جمعي حدود 10 نفر در مقابل دفتر انجمن اسلامي بست نشستند.
مسئولين دانشگاه دليل نصب دوربين هاي مدار بسته را در لابي ها و سالن تشکيل کلاس ها را تا کنون تخريب شيرهاي دستشويي در سال گذشته ذکر کرده اند و جلوگيري از اقدامات مشابه را هدف نصب دوربين ها مي دانند. اخبار مربوط به جمع آوري امضا در دانشگـاه بلا فاصلـه در رسانه هاي داخلي و خارجي پخش شد، روزنامه هاي اعتماد و کارگزاران خبر آن را چاپ کردند و خبرگزاري هاي خارجي نيز اشاره اي به آن داشتند، همچنين در نشريات محلي نيز خبر تجمع دانشجويان دانشگاه مازندران منعکس شد.
بسيج دانشجويي دانشگاه نيز هرچند موضع رسمي اعلام نکرد ولي در نشريه دانشجويي «تب» که به صاحب امتيازي بسيج دانشجويي منتشر مي شود با چاپ يادداشت طنزي دوربين ها را به تمسخر گرفت و به عدم اثر بخشي اين دوربين ها پرداخت.
دانشجويان چهار شنبه 4 ارديبهشـت پس از آنکه مجموعا حدود 460 امضاي جمع آوري شده را به دکتر عليزاده افروزي رئيس دانشگاه دادند، به همراه اعضاي شوراي صنفي در ديداري با او اعتراض و خواسته هاي خود را به وي اعلام کردند و همان گونه که در بيانيه اي تصريح کرده بودند، از دکتر عليزاده خواستند تا تنها به نصب دوربين ها در درهاي ورودي دانشکده ها اکتفا شود، وي نيز قول مساعد داد که طي جلسـه اي با مسئولين دانشگـاه درمورد اين موضـوع تجديد نظر شود.
اين اعتراض مدني و صنفي دانشجويان به آرامي پايان يافت و بيش از هر چيز مشخص شد که اگر مديريـت دانشگــاه اندکي بردباري و تحمـل از خود نشان دهند و آزادي هاي بيشتــري براي بيان خواسته هاي دانشجويي قائل شوند دانشجويان نيز در روندي آرام، مسالمت آميز و قانوني حرکت خواهند کرد ولي اگر خداي ناکرده واکنش ها عجولانه و تند باشد باعث حساسيت و وخامت بيشتر اوضاع خواهد شد.
اميد که تجربه ي جمع آوري آرام امضا آغازي باشد براي عقلاني تر و منطقي تر شدن حرکت هاي دانشجويي در دانشگاه مازندران و متقابلاً واکنش صحيح مسئولين دانشگاه نسبت به آنها.

معلمی عشق است... چاپ
یادداشت
نویسنده _   
1387/02/21 ساعت 09:00:00

تعلیم و تعلم از شئون الهی است و خداوند، این موهبت را به پیامبران و اولیای پاک خویش ارزانی کرده است تا مسیر هدایت را به بشر بیاموزند و چنین شد که تعلیم و تعلم به صورت سنت حسنه آفرینش درآمد.
انسان نیز با پذیرش این مسئولیت، نام خویش را در این گروه و در قالب واژه مقدس «معلم» ثبت کرده است. معلم، ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک حک می کند و ندای فطرت را به گـوش همه می رساند. همچنیـن سیـاهی جهــل را از دل ها می زداید و زلال دانایی را در روان بشر جاری می سازد.
معلمی شغل نیست؛ معلمی عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کرده ای، رهایش کن و اگر عشق توست مبارکت باد.
(شهید رجائی)

معلم و معلمی «منبع زلال معرفت»، «چراغ هدایــت بشـر» و «شمع سوزان هدایت» است که می سوزد تا روشنگر راه رهپویان باشد. ۱۲ اردیبهشت، سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری و روز معلم است. این روز را به تمامی معلمان دلسوز تبریک می گوییم.

در محضر استاد! (3) - بازیچه؟! چاپ
در محضر استاد!
نویسنده _   
1387/02/21 ساعت 09:00:00

همه  با امید و آرزوهایی وارد دانشگاه می شیم، اینکه در آینده بتونیم برای سرنوشت خودمون تلاش کنیم. همه اینا قراره از دانشگاه شروع بشه و ما قدمهای اول رو تو دانشگاه بر می داریم و چه خوبه که این شروع خیلی محکم باشه، همه اینا با کمک و حمایت اساتید می تونه انجام بشه، ولی با گذشت چند ترم متوجه شدم که همه اینا یه سرابه و روی این دیوار اشتباهی یادگاری نوشتم.
یه روز سر یکی از کلاسا استاد اومده نیومده لیستو باز کرد و اسامی چند نفرو خوند و بهشون گفت از کلاس برن بیرون، طفلی اون بچه ها هم از همه جا بی خبر بلند شدن و رفتن بیرون، موقع بیرون رفتن بود که استاد پشت سرشون بلند گفت: "برین آموزش این درسو حذف کنین!" که اونوقت احساس کردم  مثل دود کش یه کشتی بخار، از سرم داره دود بلند میشه! یعنی چی؟!
بعد از کلاس هنوز حیرتم فرو کش نکرده بود که یکی از بچه های سال بالایی رو دیدم و بهش قضیه رو گفتم و بعد اونم با خنده تلخی گفت: "بچه ها از فلان گرایش بودن؟" گفتم آره.
بعد بهم گفت که تو گروه دو تا استاد از این دوتا گرایش هستن که با هم اختلاف سلیقه، ناسازگاری یا هر چیز دیگه دارن، که باعث شده که هر از چند گاهی یه خودی نشون بدن. پیش خودم فکر کردم که چرا باید آینده، وقت، زندگی و سرنوشت دانشجو ها دستاویزی بشه برای شـاخ و شـونه کشیدن دو تا استاد که با هم اختلاف نظر دارن؟

لطفا لبخند بزنید! چاپ
خودموني
نویسنده محسن میرزاپور   
1387/02/21 ساعت 09:00:00

موضوع دوربين هاي مدار بسته در دانشکده اقتصاد و انساني اين روزها به يک بحث داغ و جنجالي تبديل شده و باعث ايجاد يک سري سوالات ميشه. از قبيل اينکه آيا اين دوربين ها فقط براي ايجاد امنيــت؛ و مراقبـت از دانشجــــــوها ست؟ يا نه کاربردهاي ديگري هم داره.
در روزهاي آغازين سال جديد وقتي که دانشجوها وارد دانشکده ها شدند؛ با محيط بسيار تميزي مواجه شدند که نشون از يک خونه تکوني اساسي داشت. کف لابي و راهروها از فرط تميزي چنان برق مي زد که براي ورود به دانشکده شما حتما نياز به يک عينک طبي داشتيد تا به چشمهاي حساستون لطمه اي وارد نشه. آيا اين دوربين ها درِ کلاس 106 رو هم نشون مي ده که حدوداً يک سال بدون يک قفل و دستگيره درست و حسابي مونده و رفته رو اعصاب استادها و دانشجوهايي که اونجا کلاس دارن؟ البته همون طور که استحضار داريد تهيه کردن يک قفل و دستگيره چنان هزينه سنگيني رو دوش دانشکده مي ذاره که احتمال داره بر اثر سنگيني اون يه طرف دانشکده بياد پايين؛ ولي در عوض هزينه نصب دوربين ها اونقدر ناچيزه که اصلا به حساب نمي ياد. يا اينکه با نصب اين دوربين ها در آموزش، آيا از رفتار خوب و ارباب رجوع پسند مسئولين آموزش نيز فيلم تهيه ميشه که اصلا عادت به پيچوندن مراجعين ندارند؟!
يا چقدر خوب بود که اين دوربين ها زودتر نصب مي شد تا تابلوي مسروقه تالار مشاهير مديريت که در رديف آثار برجسته ثبت شده در يونسکو بود و توسط انجمن علمي با تحمل رنج و مشقت بسيار تهيه شده و حتي يکي از مشکلات مطرح شده اين بود که اين تصـاوير اجنبـي که مي زنيد چيه؟ به سرقت نمي رفت و دانشجوهاي مديريت رو عزادار نمي کرد!
حالا بيايد از يه طرف ديگه به اين قضيه نگاه کنيم؛ يکي از دلايل نصب اين دوربين ها حفاظت از اموال دانشکده است مثل شيرهاي طلايي که از روي شيرهاي طلاي کاخ صدام حسين کپي برداري و در سرويس هاي بهداشتي نصب شده است.
حالا يه سوال: آيا اين دوربين ها محيط بسيار تميز و آري از هرگونه آلودگي سرويس هاي بهداشتي رو هم نشون ميدن که چند سال رنگ تميزي به خودش نديده؟ يا آيا شيرهاي خرابي که کار نمي کنند و يا مخزن مايعي که ظاهرا پرِ ولي تا يه قطره مايع ازش بيرون بياد جون شما هم از تنتـون بيـرون مياد رو، نشون مي ده؟ و اينکه آيا با يک دهم چنين هزينه اي و يا حتي کمتر آيا نمي تونستن تو کلاس ها ويدئوپروژکتور نصب کنند تا يه خورده کيفيت آموزش بهتر بشه و اگر يک استاد يک جلسه نياز به سيستم و ويدئوپروژکتور پيدا کرد، مجبور نشه از طبقه بالاي آموزش وقت بگيره و اگر کلاس خالي موجود بود؟! دانشجوها از ييلاق تابستوني به قشلاق زمستوني در آموزش برن تا بتونن از نعمت کلاس داراي ويدئوپروژکتور که اين روزها به دليل افزايش تعداد دانشجوها بسيار کمياب شده، استفاده کنند.
البته از نظر مسئولين دانشگاه ايجاد امنيت براي دانشجو (!) بسيار مهمتر از کيفيت آموزش و اين قضيه جز مسائل ثانويه است که در اولويت قرار نمي گيره.
آيا اين دوربين ها صف هاي طويل سلف رو هم نشون مي ده؟ که انسان رو ياد صف هاي اجناس کوپني ميندازه؛ که براي گرفتن يک غذاي کوپني شما بايد مشقت يک ساعت توي صف ايستادن رو تحمل کنيد، تا بعد غذايي رو از سلف سرويس تحويل بگيريد ( البته يک وقت به سرتون نزنه که اين سلف سرويس رو با رستوران هاي سلف سرويس مقايسه کنيد) که براي خوردن اون مجبوريد از 24 ساعت قبل چيزي نخوريد تا بتونيد بدون توجه به طعم و بوي غذا اون رو نوش جان فرموده و به جان مسئولين دانشگاه دعا کنيد که همين رو در اختيارتون مي ذارن تا از گرسنگي در بيابان پرديس جان به جان آفرين تسليم نکنيد و يا آب سرد کن هايي که وقتي اولش آب رو توي ليوان مي ريزيد فکر مي کنيد داره دوغ تحويلتون مي ده ولي خيلي زود اين توهم تموم مي شه؛ چون آب نيمچه داغيه، که صد البته کهنه کفشي در بيابان نعمت است.
به به؛ به به و ديگر هيچ...

پاتوق! (3) - تحمل و مدارا؟! چاپ
پاتوق!
نویسنده _   
1387/02/21 ساعت 09:00:00

قصه از کجا شروع شد...؟
واقعاً نمی دونم از کجا یا کی! ولی یهو دیدم وسط یه معرکه افتادم که نگو و نپرس؟! اصلا انتظار نداشتم که مطلب نشریه برای کسی مهم باشه چه برسه به اینکه بهش واکنش نشون بدن. چون تو دانشگاه وقتی از هر بیست و سه چهار نفر یک نفر نشـریه رو می گیره معلوم می شه که براشون اهمیتی نداره. بگذریم اما این که این مطلب چیه و چطور تونست اینقدر تاثیر گذار(!) باشه جای بسی تامل داره (اووووه چی گفتم؟!) بله تو نشریه صفحه ای هست که تو اون نسبت به دخترها و پسرها انتقاد میشه ( و نه توهین) تو شماره قبلی نویسنده با استفاده از ذوق ادبی خودش وبا تشبیهات، متنی برای خانم ها نوشته بود که ما انتظار داشتیم به قول اون آقای «مجریِ جان؟!» دوستان ما با مطلب مذکور «زلف گره بزنن!» اما چه می دونستیم که مورد عنایت دوستان قرار می گیریم و کار به گیس و گیس کشی (!) منجر می شه. تو این قضیه خیلی متعجب شدیم از این که خیلی از دوستـان نه نشـریه رو می شناختن نه از محتوای اون اطلاعی داشتن، و فقط به صرف این که بعضی از دوستان تیز بین اونا چند تا کلمه گلچین شده رو بهشون نشون می دادن به خیل منتقدین و معترضین؟! می پیوستن. حتی دوستی گفت که صفحه رو نخوندم  ولی این یه جمله رو نگاه کنین خیلی توهین آمیزه؟!
 و فکر می کنم برخورد های این طوری خیلی بیشتر توهین آمیز باشه. جمله جالبی که از خیلی از معترضین شنیده می شد این بود که می گفتن چرا در بین افراد شاکی؟! مصداق های عینی مطالب شما حضور ندارن و من انگشت حیرت به دهان می گرفتم! (چه شود!) از دو جهت یکی اینکه خودشون هم می دونستن که مخاطب اصلی اونا نیستن و دیگه اینکه اعتراض اونا به معنی حمایت و وکالت از همون مصداق ها بود.
خلاصه اینکه آیا این مطلب توهین بود یا نه؟ نه ما زیر بار رفتیم نه اونا مطلقا به خرجشـون رفت! یکی از همین دوستان که به ظاهـر موضع بی طرف یا بی تفاوتی داشت، از این جهت می گم به ظاهر چون هر چی هم تلاش در بی طرفی داشته باشه بازهم یه رگه هایی از فمنیسم وزن سالاری تو وجود هر کدومشون پیدا می شه.
همین دوست محترم پرسید که آیا از چاپ مطلب راضی هستید؟ اینکه جواب قانع کننده بود یا نه بماند، اما جواب اینه که از یک جهت رضایت بخش بود و اون اینکه بالاخره صدایی از دانشجوی همیشه بی تفاوت شنیده شد، نظرها جلب شد( به هر شکل) و فهمیدیم که دانشجو با سیب زمینی هیچ قرابتی نداره و امیدواریم که همیشه در مورد مسائل دورو بر خودش بیشتر حساس باشه و از یه جهت دیگه ناراضی، انتظار داشتیم دوستان خیلی منطقی و با حوصله تر برخورد کنن که این طور نبود.
ما همیشه از صبر و تحمل و مدارا حرف می زنیم، اما وقتی که پای عمل به میون میاد دوباره خشک و بی انعطاف می شیم، یکی می گفت که نمی دونم چرا ایرانی ها نمی تونن باهم باشن و کنار هم کار گروهی انجام بدن. شاید این مساله به این برگرده که ما ایرانی ها اصلا تحمل همدیگه رو نداریم، خیلی صبرمون کمه و زود از کوره در می ریم.
اما انتظار می رفت که دوستان ما تو یه محیط فرهیخته که خودشون هم جزئی از اون هستن، برخوردی هم شأن خودشـون داشته باشن، بی خود نیست که تو جامعه ما از بالا به پایین و از پایین به بالا وقتی چند نفر دور هم جمع می شن تا یه کاری رو انجام بدن خیلی زود از هم می پاشن. آره ما تحمل کردن بلد نیستیم، نمی تونیم یه کم از خودمون بگذریم و جمعی فکر کنیم، و اگه کاری هم به انجام می رسه یه نفر باید خودشو همه جوره فدا کنه. بیخود نیست که ما همیشه منتظر یه تک سوا ریم که بیاد و همه کارا رو  رو به راه کنه. ولی یادمون باشه که جامعه رو تک تک افراد تو اون جامعه می تونن اصلاح کنن اما با هم.
حتی تک سواری که همه عالم چشم انتظار شن قراره با کمک خدا و مومنین خالص صلـح صفـا رو به این دنیـا عرضـه کنه، امیدوارم که ما هر روز بیشتر همدیگه رو تحمل کنیم، مدارا کنیم یا بالا تر از اون همدیگه رو دوست داشته باشیم و به هم محبت کنیم.

افکار عمومی و رسانه در جامعه چاپ
فرهنگ و انديشه
نویسنده مصطفی ابراهیمی   
1387/02/21 ساعت 09:00:00

در جوامع امروز كه وسايل ارتباطات جمعي و رسانه هاي گروهي در آن نقش گسترده اي دارند افكار عمومي نيروي تأثير گذاري در جامعه است. افكارعمومي مي تواند در جامعه طوري شكل بگيرد كه يك شخصيت محبوب گردد و به راحتي هرچه تمام تر به عنوان فرد منتخب مردم جايگاه سياسي را دراختيار بگيرد، يا بر عكس فردي در ذهن مردم شخصيتي ضد مردم و ضد دين و ضد همه چيز كه به نفع مردم است، جلوه داده شود و از صحنه سياسيت حذف شود، كه در اين بازي هاي سياسي و عزل و نصب مهره ها رسانه ها نقش بسزايي دارند. رسانه اي كه بيشترين مخاطب را بين مردم دارد به عنوان تأثير گذارترين نيرو مورد توجه سكانداران افكار عمومي قرار مي گيرد. در جامعه اي كه رسانه ها دولتي يا حكومتي باشند و رسانه هاي غير دولتي و خصوصي اجازه فعاليت نداشته باشند، افكار و عقايد وضع موجود القا مي شود و قبول آن توسط مردم هم راحت تر صورت مي گيرد. در اين گونه جوامع سعي در همسان سازي افكار و عقايد است تا عامه مردم آن گونه فكر كنند و آنگونه تصميم بگيرند كه وضع موجود مي خواهد. نقش و تأثير افكار عمومي و عقايد عامه آنجا مشخص مي شود كه درانتخابات كميت رأي است كه رقم زننده نتيجه انتخابات است، به اين ترتيب كه روشنفكران و تحصيلكرده هاي جامعه كه تحت تأثير رسانه ها نيستند و عمق  فكري بيشتري نسبت به عامه مردم دارند و بهتر مي توانند يك فرد را براي جامعـه انتخـاب كنند، رأيشان با توجه به اقليت شان در رأي توده مردم كه تحت تأثير رسانه ها رأي مي دهند، حل مي شود ورأي با اكثريتي است كه به آن جهت داده شده است. اين وضعيت در جوامعي كه كثرت‌ آراء، عقايد و نظرات وجود ندارد و يك نيروي مسلط و پر قدرت وجود دارد و اجازه هيچ گونه فعاليتي را به نهادها وتشكيلات غير نمي دهد اتفاق مي افتد وعواقب وخيمي براي آن جامعه به همراه دارد. چرا كه آن چيزي اتفاق مي افتد كه به نفع عده اي خاص و پر نفوذ است كه بر جامعه تسلط دارند و آنچه به نفع جمع و منافع ملي است اهميتي ندارد. خارج شدن از اين حالت مستلزم بالا رفتن سطح فكر، اطلا عات و آگاهي هاي توده مردم جامعه و ايجاد نهاد ها و سازمانهاي غير دولتي وكوچكتر شدن دايره نفوذ و سلطه دولت بر مردم و بخش غير دولتي است. مسلما هواداران وضع موجود، محافظه كاران و آنهايي كه بيش از آنچه بايد داشته باشند دارند، در جامعه با تغيير وضعيت و خارج شدن از وضع موجود به شدت مخالفند.
هر گونه تغيير ودگرگوني از سوي مردم و خصوصا قشر تحصيلكرده و روشنفكر آن جامعه بايد صورت بگيرد. اميد به رسيدن به آن روز براي آن جامعه.

معلم بزرگ انقلاب (بخش پایانی) چاپ
فرهنگ و انديشه
نویسنده حمیدرضا خطیبی   
1387/02/21 ساعت 09:00:00

"و نوشته هايم نيز به سه گونه : اجتماعيات، اسلاميات و کوير يات. آنچه تنها مردم مي پسندند : اجتماعيات و آنچه هم من و هم مردم :اسلاميات و آنچه خودم را راضي مي کنه و احساس ميکنم که به آن، نه کار- و چه مي گويم؟ نه نويسندگي، که زندگي ميکنم : کوير يات."
شناخت انديشه دکتر علي شريعتي از راههاي گوناگون با توجه به عوامل موثر در انديشه او و نوع و ميزان مشارکت هر يک از آنها امکان پذير است :
1)    شرايط اجتماعي، سياسي،اقتصادي و فرهنگي جامعه اي که دکتر علي شريعتي در آن زندگي مي کرده است، جهت دهنده به انديشه او بوده است.پيش فرض حاکم به ذهن او که در واقع نمودي از ايران آن زمان است همان در حال گذار بودن ايران است. حالت گذاري که به اعتقاد او موجب پيش آمدن ساختار دو گانه در عرصه هاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي شده است. البته بايد گفت که دکتر علي شريعتي به عنوان متفکر تنها به تشريح مسائل نمي پرداخت، بلکه او سعي داشت تا به راه حل ها نيز بپردازد. ذهن او هميشه به اين راه سوال معطوف است :"چه بايد کرد؟"
2)    شناخت آرا وانديشه هاي شريعتي از راه هاي ديگري نيز ممکن است، يکي از آنها بررسي محتواي انديشه اوست. در اين نگاه بيان عناصر اساسي انديشه دکتر علي شريعتي از قبيل  معرفت شناسي، روش شناسي و . . . مي تواند راه گشا باشد. به لحاظ اينکه دکترعلي شريعتي نيز مانند ديگر متفکران در گذر زمان در جهت باز سازي انديشه خود بر آمده است، ملاحظه زمان به عنوان يک عنصر و پارامتر عمده در تحول انديشه او بايد مورد توجه قرار گيرد.
3)    مي توان از دريچه مقايسه، بخشي يا کليت انديشه او را با افراد ديگري چون مارکس، مطهري، جلال آل احمد و. . . مقايسه نمود و ضمن اينکه از انديشه شريعتي اطلاع حاصل کرد، مي توان با توجه به شرايط جديد فرهنگي و فکري در جامعه در بازنگري انديشه وي به ديدگاه هاي جديدي دست يافت.
4)    از طريق بررسي آرا و نظريات کساني است که خود را پيرو شريعتي قلمداد مي کنند. در اين جهت گيري مي توان انطباق پذيري انديشه شريعتي با شرايط جديد، ميزان تجديد نظرهاي اعمال شده و نقدها و قوت هاي انديشه او را باز شناخت.
5)    يکي ديگر از راه هاي بررسي انديشه شريعتي بيان ميزان اثرگذاري انديشه وي به جريانات اجتماعي در ايران از قبيل تحول و انقلاب مي باشد. از اين دريچه مي توان ميزان ارتباط انديشه شريعتي با شرايط را بازگو نمود و در نهايت از موضوعاتي چون شريعتي وزمان, شريعتي و آينده، شريعتي و انقلاب و . . . بحثي به ميان آورد.
پس از شناخت انديشـه هاي دکتر علـي شريعتـي بايد گفت دو دسته از عوامـل نقش عمده اي در شکل دهي به انديشه وي ايفا کرده اند :
الف) عوامل خارجي مثل شرايط بين الملل، مکاتب سياسـي، تغييرات اجتماعـي دهه     60  و 70  اروپا، بروز و ظهور مارکسيسم، اومانيسم، اگزيستانسياليسم و. . .
 ب) عوامل داخلي مثل ملي شدن نفت، قيام 15خرداد، رابطه اسلام و مارکسيسم، غرب زدگي، روشنفکري در ايران و . . .
البته خود دکتر علي شريعتي براي جلوگيري از تحريف، کج روي و نقل قول هاي نادرست از انديشه اش اصول مکتب فکري خود را بدين شرح توصيف مي کند :
1)    در برابر استعمار و امپرياليسم سرخ و سياه تکيه گاهم "مليت" است.
2)     در برابر سلطه فرهنگي غرب تکيه گاهم " تاريخ و فرهنگ خودم ".
3)    در برابر مارکسيسم، اگزيستانسياليسم، تصوف شرقي، عرفان هندي،اومانيسم غربي و همه موج ها يا جريان هاي ايدئولوژيک گذشته و حال: " اسلام ".
4)    از ميان همه فرق و احزاب : " تشيع ".
پس از بيان مقدمه اي کوتاه حال به بررسي قسمتي از آراي دکتر علي شريعتي که تاثير به سزايي در به ثمر رسيدن انقلاب دارد ( اين تاثير تا جايي است که برخي وي را " رهبر ايدئولوژيک " انقلاب اسلامي 57 در ايران مي دانند )مي پردازيم. خواننده گرامي توجه دارد که بررسي انديشه دکتر علي شريعتي از حوصله اين نوشتار خارج است و در ضمن نگارنده نيز اهليت اين کار را در خود نمي بيند. 
به قول مولانا:
"گر بريزي بحر را در کوزه اي      چند گنجد قسمت يک روزه اي"
آشنايي دکتر علي شريعتي با مارکسيسم سبب شد خوي انقلاب و اصلاح گري در انديشه وي رشد کند، اما نه به شدت مارکسيسم . چرا که شريعتي معتقد بود انقلاب سريع نه تنها چيزي به دست نمي دهد بلکه به شدت دچار عقب گرد خواهيم شد. اين خوي انقلابي گري باعث شد که وي به دنبال ايدئولوژي يا راهنمايي براي اين انقلاب بزرگ باشد. انديشه شريعتي متعالي تر از اين بود که بتواند جنبه تاريخي مارکسيسم را دليلي براي انقلاب بداند. از طرفي وي بر اين راضي نشد که جوانان ايراني با الگو برداري از کاسترو و چه گوارا دست به انقلاب بزنند به همين دليل وي به سراغ الگويي رفت که در آن سالها در ميان هياهوي مارکسيسم و امپرياليسم کاملا فراموش شده بود و در کنج اذهان خاک مي خورد. دکتر علي شريعتي با در دست گرفتن اين اسلحه پنهان گوهر گمگشته ايرانيان را برايشان از ميان سالها گذر زمان يافت : " تشيع ". از نظر دکتر علي شريعتي تشيع يک حزب تمام عيار است حزبي که سرداراني چون علي، سلمان, ابوذر و . . . دارد.
حزبي که به دليل فطري بودنش يک سر و گردن بالاتر از توده قرار مي گرفت. همين خصوصيت باعث شد که اين انقلاب، " اسلامي" خوانده شود و حکومتي که بعد از آن بايد شکل مي گرفت " جمهوري اسلامي".
به وجود آمدن ايدئولوژي تشيع باعث شد که مردم به صورت ناخودآگاه بتوانند رهبران اين انقلاب را ابوذر و سلمان هاي ديگري ببينند و به راحتي زمام امور خود را به دستشان بسپارند. اين سخنراني ها و بيانات دکتر علي شريعتي بود که حماسه 17 شهريور را زنده کرد و ميوه 22 بهمن را بر درخت انقلاب نشاند, حيف که خود نبود تا ببيند.
دکتر شريعتي بارها وبارها اعلام کرده بود که برهه, برهه انقلاب است و نه بحث هاي روشنفکرانه.
او انقلاب را نبردي خونين و پر آسيب مي دانست تا نابودي "تثليث" : مالکيت خصوصي، نظام پادشاهـي خودکامه و نهاد روحانيت قشري. او از روشن انديشان مسلمان مي خواست تا مسئوليـت تاريخي خود را در رهبـري و نيز درگيري در وظيفـه اجتماعي- سياسي "امر به معـروف و نهي از منکـر" بر دوش گيرند. شريعتـي از امـت اسلامي مي خواست تا گروهي ويژه و مسئول از ميان خود تشکيل دهند. اولين گروه را "امـت برتـر" مي خواند. وي تا جايي پيش رفت که در فتواگونه اي عليه نظـام شـاه اعلام کرد : " آنها که مبارزان درگير نبرد براي برپايي برابري و داد را ميکشند کافر و دشمنان خداوندند."
موضع دکتر شريعتي در قبال رهبري انقلاب نيز روشن است, وي معتقد بود که در زمان غيبت امام، "شيعيان آگاه" مسئول گزينش دادورزترين و پر دانش ترين تن براي رهبري خود در درازناي دوران نبردند. اين مفهوم پيش گزاره اي و شرطي براي گزينش مردمي رهبر بيانگر دگرگوني مهمي در نگره سياسي وي نيز هست. دکتر علي شريعتي همواره به انديشه گزينش رهبر پرداخته بود. او نخست از تاييد بي چون و چراي رهبري انقلابي و "مردم سالاري هدايت شده" سخن مي گفت که در آن رهبري امري سرشتين است و رهبر به گونه اي طبيعي از ميان مردم برميخيزد. وي درست يک سال پيش از پشتيباني از ديدگاه "رهبري به گزينش مردم" اين بحث را کرده بود که در دوران غيبت تنها روحانيون و علماي ديني حق برگزيدن رهبر را دارند. او در واپسين سخنراني خود در ارشاد پس از سالي از درگيري تند زباني با روحانيون پوسته گرا در نونوشتاري پشتيباني خود را از رهبري گزينش شده به دست مردم ابراز داشت, بي آنکه اشاره اي به لزوم سپردن اين مسئوليت از سوي مردم به روحانيون بکند.
پس از بررسي ايدئولوژي انقلاب و الگوهاي آن از ديدگاه دکتر شريعتي و بيان ديدگاه وي در مورد لزوم صورت گرفتن انقلاب در جامعه آن روز و نيز جهت گيري شخص دکتر علي شريعتي در مورد مسئله مهم رهبري و روحانيت رهبر در انتها به بررسي يک گروه کامل انقلابي از نظر دکتر علي شريعتي خواهيم پرداخت.
در فاصله سخنراني " شهادت" در تاريخ 7 اسفند1350 تا بسته شدن حسينيه ارشاد، شريعتي آرام آرام کنش اجتماعي- سياسي مجاهدين (نخستين) را به عنوان سرنموني شايسته پيروي براي همه روشنفکران مسلمان برشمرد. وي با "امت برتر" خواندن مجاهدين کوشيد ثابت کند که آنها حزب سياسي آرماني شيعه را برپا کرده اند. شريعتي بحث کرد که واژه امت يا جامعه اسلامي آنچنان که در قرآن به کار رفته است با مفهوم نوين حزب برابر و يکسان است. او با اشاره به مجاهدين به عنوان نماد امت برگزيده اسلامي که به خلق پيوسته اند چنين گفت که اين سازمان با يک حزب سازمان يافته و مسئول برابر است. جهان بيني اين حزب که "معروف"هايي را که مردم بايد به انجام آنها فرمان داده شوند و "منکر"هايي که بايد براي آنها حرام باشد, مشخص مي کند با معروف ها و منکرهاي مورد نظر شريعتي بسيار همانندي دارد. ويژگيهاي اين آموزه اي که دکتر علي شريعتي تبليغ مي کرد و مجاهدين (در آن مقطع) به آن عمل مي کردند بر "جهاد"، "خودسازي انقلابي"، "حکومت مردم"، "رهبري از بالا در دوران انقلابي"، "اطاعت سازماني"، "جامعه اي بي طبقه" و "از ميان برداشتن مالکيت خصوصي، انباشت خصوصي سرمايه و بهره کشي" استوار بود. در حالي که مجاهدين، رزمندگان روشن انديش مي آفريدند, مکتب شريعتي روشن انديشان را راهنمايي، برانگيخته و بسيج مي کرد. لازم به ذکر است مجاهديني که دکتر شريعتي آن ها را يک حزب اسلامي مي دانست، مجاهديني چون حنيف نژاد را شامل مي شد. همان طور که همه مي دانيم مجاهدين پس از يک چرخش در سال 1360 به مارکسيسم گرويدند و متاسفانه دکتر شريعتي از دست رفت و ديدگاه او در مورد چرخش ايدئولوژيک مجاهدين ( از اسلام به مارکسيسم ) مثل خيلي از امور ديگر بعد از انقلاب کاملا روشن نيست.
در پايان بايد گفت که نگارنده در حد اهليت خويش سعي کرده است تا گوشه اي از درياي انديشه دکتر شريعتي را بکاود. اميد است به مغارت نگارنده ببخشاييد و از حقارت وي ملول نشويد. چرا که :
" آب دريا را اگر نتوان کشيد     هم به قدر تشنگي بايد چشيد"


    منابع:
1)    رهنما، علي. مسلماني در جست و جوي نا کجا آباد. ترجمه کيومرث قرقلو. انتشارات گام نو.
2)    رهنما، علي. چهره نگاري سياسي دکتر علي شريعتي. ترجمه مجيد نکودست. انتشارات حسينيه ارشاد.
3)    شريعت رضوي، پوران. طرحي از يک زندگي. انتشارات چاپخش.
4)    سعيدي، جعفر. شريعتي از ديدگاه شخصيت ها. انتشارات اشراقيه.
5)    شريعتي، علي. مجموعه آثار در 35 جلد. دفتر نشر آثار معلم شهيد دکتر علي شريعتي.
6)    آزاد ارمکي، تقي.انديشه اجتماعي متفکران مسلمان. نشر جهاد وابسته به جهاد دانشگاهي.

یادآوری چاپ
سياسي
نویسنده مهدی شهيری   
1387/02/08 ساعت 16:51:16

نامه-های-سفر-استانی
آیا تا کنون از خود پرسیده اید که چرا در زمان سفر های استانی ریاست محترم جمهور ادارات پست استان باید بسیج شوند تا نامه ها ای را  که  مردم، خطاب به رئیس جمهور نوشته اند، جمع آوری کنند؟

ادامه مطلب ...
هی خانم کجا ، کجا ؟؟ چاپ
دانشجو و دانشگاه
نویسنده محمدصادق محمدپورمیر   
1387/01/29 ساعت 16:10:35

دوربین-مداربسته
شما که مخالف نصب دوربین های مدار بسته هستید!
اگر از نیت خیر دوستان دوربین گذار آگاه شوید، نظرتان تغییر می کند.
حاج آقا رحمانی کارشناس مذهبی پروژه می گوید:پیش فرض ما این است که خداوند ناظر همه ی کردار ماست اما این دلیل نمی شود ما همینطور بیکار بنشینیم و دیگران کار کنند! ، حالا پروردگار بعلت رحمان و رحیم بودن و از روی بزرگواری تعارفی کردند، ما که نباید سوء استفاده کنیم .ما امین ناموس هستیم.

سلیمه خاتون هم که در بخش بازبینی دختران مشغول به خدمت است می گوید: تعریف از خود نباشد ولی من عمرم را وقف جماعت دانشجو کردم و همین باعث شده که هنوز در 44 سالگی مجرد مانده ام . خسارت های متعددی که اخیراً به شیر آلات سرویس بهداشتی وارد شده ما را ملزم کرد تا چند دوربین در آنجا نصب کنیم. علاوه بر آن ، اینطوری می توانیم دیگر اعمال غیر مجاز دانشجویان را تحت نظر داشته باشیم . مثل آرایش های غیر متعارف دختران مجرد و صحت انجام وضو گرفتن را .

مصطفی دست نشان که بخش نرم افزاری پروژه را به عهده دارد در مورد مشخصات فنی دوربین ها می گوید: هیچ  عکس العملی از چشمان 10 مگاپیکسلی این دوربین ها جا نمی ماند. اینطوری خیلی از گناهان صغیره ی شایع در میان دانشجویان ریشه کن خواهد شد.مانند چشم چرانی ها، دست تو بینی کردن، آدامس جویدن و زیر صندلی چسباندن ، تقلب های امتحانی ، چُرت اساتید و دانشجویان و حتی محتوای بلوتوث ها هم . بعله . .
حالا اگر جرات دارید با نصب دوربین ها مخالفت کنید تا موافقت خود را با مسایل ضاله در بالا اعلام کنید.

<< شروع < قبل 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 بعد > آخر >>

نتایج 31 - 40 از 121
 
امروز ‌سه شنبه 13 آذر 1403


صفحه اصلی
آرشیو موضوعی
آرشیو تاریخی
دانلود نشریه جریان
گالری تصاویر
جستجوی پیشرفته
تماس با ما
گالری

جشن دانش آموختگی مدیریت 84 17


khabgah-navab 13


جشن دانش آموختگی مدیریت 84 37